گفتم دوستت دارم
گفتي خوب كه چي !
گفتم عاشقتم
گفتي آدم زياده !
گفتم معتاد نگاهتم
گفتي نگات خماره !
گفتم دارم از عشقت ميميرم
گفتي يكي از مزاحم هام كم ميشه !
بعد از اون روز با خودم عهد كردم كه ديگه عاشق نشم .
ديگه چشمهاي كسي رو نگاه نكنم .
ديگه باور نكنم . . . .
به خودم گفتم تو ميتوني عاشق خيلي چيزا باشي :
عاشق نوشتن , عاشق خوندن , عاشق شعر , عاشق مرغاي عشقم كه كنارم نشستن و دارن نگام ميكنن , عاشق طبيعت , گل و حتي خار و بيشتر از همه خدا ولي ديگه عشق....نه ! ! !